جدول جو
جدول جو

معنی لولی خانه - جستجوی لغت در جدول جو

لولی خانه
(نَ / نِ)
قحبه خانه. (آنندراج). بیت اللطف. بیت النطف. بیت النطاف. رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 311 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوچی خانه
تصویر سوچی خانه
میخانه، محل عمومی برای می خوردن، میکده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولت خانه
تصویر دولت خانه
خانۀ دولت، بارگاه، کوشک، کاخ سلطنتی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ لَ نَ / نِ)
خانه دولت و اقبال:
ز دولت خانه این هفت فغفور
سخن را تازه تر کردند منشور.
نظامی.
هر روز... دست اقبال در دولت خانه تازه بر وی می گشاد. (المضافات الی بدایعالازمان ص 2) ، بارگاه و کوشک و خانه. (ناظم الاطباء). دربار. دربار سلطنتی. درگاه. هر خانه و سرای سلطنتی. خانه های مربوط به دربار سلطنتی: و کشیک خانه در دولت خانه را به جهت دیوان وزراء اعظم بنا گذاشته اند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 6). باید دانست که امراء ایران مطلقاً بردو نوع می باشند:
نوع اول - امراء غیردولتخانه که ایشان را ’امراء سرحد’ می نامند...
نوع دوم - در ذکر امراء در دولت خانه مبارکه که همگی در درگاه جهان پناه شاهی حاضر و هر یک به منصب مختصی سرافراز می باشند. (تذکرهالملوک ص 5). امر و نهی دولت خانه میدان و سمت مطبخ و سمت چهار حوض با قاپوچیان دیوان... و امر و نهی ایشان با عالیجاه ایشیک آقاسی باشی دیوان اعلی است. (تذکرهالملوک ص 28).
- دولت خانه خاص، سرای سلطنتی. (ناظم الاطباء) : چون دولت خانه خاص بازگردید قرار نشستن و مجال بودن نداشت. (ترجمه محاسن اصفهان ص 94).
- دولت خانه سلطان، دربار سلطنتی. دربار شاهنشاهی. کاخ پادشاهی:
چه شادیها کند رضوان اگر سلطان دهد فرمان
که رو بنشین به دربانی به دولت خانه سلطان.
مختاری غزنوی.
، دولت منزل. دولت سرای. تعبیری در زبان ادب که با مخاطب بجای خانه گویند، فردا به دولت خانه شما می آیم. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(لو لَ نَ / نِ)
جای نهادن لولهین (در مساجد و مدارس)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
غریب زاده. (مجموعۀ مترادفات ص 312)
لغت نامه دهخدا
(لَ لا نُ)
شاعره من شواعر الترک ولدت فی استانبول و تثقفت ثقافه رفیعه و توفیت سنه 1264 هجری قمری (قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو لَ نَ / نِ)
نامی است که اتابک ابوبکر پس از تصرف جزیره کیش بدان جزیره داد ودر تمام دورۀ استیلای اتابکان فارس نام متداول کیش دولت خانه بوده است. (یادداشت مؤلف). رجوع به قیس وکیش و نیز نزهه القلوب مقالۀ سوم ص 120 و 136 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دُو لَ نَ / نِ)
مرکز دهستان دولت خانه بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در24هزارگزی باختر قوچان دارای 287 تن سکنه است. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُو لَ نَ / نِ)
خانقاه دراویش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(لَ نَ / نِ)
کریزگاه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تولک و دیگر ترکیبهای این کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ لی)
دهی جزء دهستان اوزوم دل بخش ورزقان شهرستان اهر، واقع در 9500گزی شمال ورزقان و 9500گزی شوسۀ تبریزبه اهر. کوهستانی و معتدل. دارای 103 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم و فرش بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ / نِ)
خانه کولیان. (فرهنگ فارسی معین). و رجوع به کولی (معنی اول) شود، جای پر ازدحام و هیاهو. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کولی خانه
تصویر کولی خانه
خانه کولیان، جای پر ازدحام و هیاهو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوفی خانه
تصویر صوفی خانه
محل صوفیان خانقاه رابط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوچی خانه
تصویر سوچی خانه
فرو رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لولهین خانه
تصویر لولهین خانه
لولهنگ خانه
فرهنگ لغت هوشیار